مناجات ماه رمضانی با خداوند کریم
ایکاش میشد بـندگی از سر بگیرم از صاحبِ این مـاه، چشمِ تر بگیرم مـاهِ خــدا آمــد، رسـیـدم بـا تـبـاهـی ایکاش میشد تا دوبـاره پَـر بگیرم دادم جـوانـی را ز کـف بـا آرزوهـا نابـرده رنـجـم؛ آمـدم تا زر بـگـیـرم تا کی به دنـبالِ خـرابی، روسـیاهی من آمـدم از درگهـش بـهـتر بـگـیرم آهی نبـاشـد در بـساطـم وای بر من کی میشود در دل چراغِ آیه روشن ایکـاش دریــابـی اسـیـرِ مـبـتـلا را بشنو ز حلـقِ بنـدهات شور و نوا را با گـردنی کـج آمـدم الـغـوث یا رب دریـاب ایـن آلــودۀ پُـر از خـطـا را بردار باری که خراب است و شکسته قّــدِ مـنِ دلـواپـسِ بـیدسـت و پـا را خیلی ضعـفـم دستـگـیری کن خـدایا نـگـذار بـر دوشــم دمی بـارِ بـلا را اغـفـر لنا یا ربـنّـا هـسـتم پـشـیـمـان دنـیـا شـده دردیـدهام مـانـنـد زنــدان پاکـیـزهام کن ای خـدا که روسـیاهم پـستم، اسـیرم بـندهای غـرقِ گـنـاهـم کارِ تو باشد دستگیری، جلـوۀ عشق دستی رسان بر یاریام گم کرده راهم از هـرچه کـردم تـوبـه ای اللّه تـوبه تو خوب میدانی که مشـتاقِ نگـاهم راهـم بـده آرام کن قـلـبِ شـکـسـتـه در دامنِ خود میدهی یارب پنـاهم؟ اغـفـرلـنا این بـنـده را باید ببـخـشی خـوبی بـدیها را خـدا باید ببـخـشی ای مهـربانتـر از پـدر از مـادرِ من بنـما تـرّحـم بر دو چـشـمانِ تـرِ من رانـده شدم از کلّ درهـایی که رفـتم وا کن به رویـم دربِ خانه دلبـرِ من خشکیدهام خشکیدهتر از برگِ زردم پُر کن ز جامِ اشک مولا ساغـرِ من جـایـی بـده در بـینِ دامـانـت خـدایـا دستی بکش دستِ نوازش بر سرِ من بارم بخـر ای مهـربان جانِ حسینت اسـمِ مرا بـنده بخـوان جـانِ حسینت |